مدح و مناجات با حضرت عباس علیه السلام
ای ماه بنیهاشم عشق است شعاعت را در پَرتُو نور خویش دریاب جماعت را تـو عـبـد حـسـیـنی و ما بـنـدۀ درگـاهت هـنگـام عـطـا کردن بگـذار قـنـاعت را تو سَـرور و سلطانـی اربـاب سلیـمـانی در کوی تو آوردیم چون مور بضاعت را مستیم و تهـیدستیم کـشکول تهـی هستیم پس سائلِ محتاجـیم هر گونه مَتـاعت را ما تشنـۀ یک جـامیـم شایـستـۀ اکـرامـیم جامی بده ای ساقـی دریاب جماعـت را ما پـیـرو عـبـاسیـم بر نـام تو حـسّـاسیـم بـر دشـمـن تـو داریـم اعـلام بـرائت را فـرمـانـبـر مـولائـیـم جـانـبـاز تو آقـائـیم آمــادۀ اجــرائـیـم فــرمـان مُـطـاعـت را ای شیـر نرِ حـیـدر وی میـرِ یَـلِ لشگـر سرداریِ صِفّینت کافی است شجاعت را ای جام می باقی خون گریه مکن ساقی شک نیست که شرمنده کردی مِیِ طاعت را حق را تو ادا کردی بی دست چها کردی حـتـی سـپـه دشـمـن دیـدنــد دفـاعـت را چون مشکِ تو گریانیم با اشک تو بارانیم از تو ادب آمـوزیـم مَـردیم اطـاعـت را در شـأن تو ای آقـا فرمود چـنین زهـرا دستان علم گیرت کافی است شفاعت را |